در روزهایی که اوضاع ورزش ایران آنقدرها روبراه نیست و بسیاری از فدراسیون ها با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنند برخی از مربیان خارجی چمدان سفر خود را بستند و به همکاری با ایران پایان دادند و برخی از مربیان هم با تمام مشکلات در کنار تیم های خود ماندن را به رفتن ترجیح دادند. در این بین گاهی هم فعل رفتن از سوی مربیان صرف نشد و فدراسیون ها با توجه به مشکلات خود علی رغم میل باطنی با مربیان خارجی شان خداحافظی کردند.
فدراسیون تیراندازی هم از رخدادهای جامعه ورزش ایران مستثنی نبود و مجبور شد با "چاوا" سرمربی تپانچه همکاریش را متوقف کند اما "لازلو سوچک" با کارنامه قابل قبولی که در حضور نزدیک به 6ساله خود در تیراندازی ایران داشت ، مسوولان فدراسیون را به این نتیجه رساند تا برای ماندن او با کمیته ملی المپیک وارد مذاکره شوند و مجوز ماندن این مربی مجارستانی را تمدید کنند. لازلو در ایران ماند تا ثابت کند، مربی است که ارزش جنگیدن برای ماندن در تیم ملی را دارد. اوکه در المپیک لندن دو تیرانداز تفنگ را راهی این بازی ها کرده بود و حتی الهه احمدی در این المپیک به فینال رسید این بار در مسابقات قهرمانی آسیا که چندی پیش برگزار شد نتایجی قابل قبول را به دست آورد و حتی توانست در نبود فشنگ در تفنگ خفیف برای اولین بار طلای این رشته را در آسیا برای ایران به ارمغان بیاورد.
-2.jpg)
لازلو سوچک آنقدر مربی موفقی در این سال ها بوده که از او خواستیم بیاید تا با او درباره زندگی ورزشی اش گفت و گو کنیم :
آقای لازلو! با این که شما بیش از 5 سال است در ایران حضور دارید اما آنقدرها مورد توجه رسانه ها قرار نگرفته اید و شاید افراد کمی از سابقه تیراندازی شما بدانند ، دوست داریم که کمی از خودتان بگویید.
من 62 سال دارم و بیش از 5 سال است که به عنوان سرمربی تفنگ در ایران هستم. باید بگویم که تیراندازی را از سن 14 سالگی آغاز کردم اما متوجه شدم که نمی توانم به عنوان تیراندازی قدرتمند در این رشته باشم و قهرمان جهان شوم به همین دلیل در سن 21 سالگی تیراندازی را کنار گذاشتم . پس از آن وارد دانشگاه شدم و در رشته تحقیقات شیمی مدرک فوق لیسانس گرفتم و در این مدت تیراندازی را کنار گذاشته بودم. زمانی هم که درسم تمام شد در رشته خودم یعنی شیمی مشغول به کار شدم.
اما پس از مدتی یک باشگاه کوچک تیراندازی را راه اندازی کردم و به استعدادیابی در تیراندازی مشغول شدم. در این باشگاه تیراندازان 12 تا 14 سال را شناسایی می کردیم و این باشگاه در شهرهای کوچک اسم و رسم پیدا کرد به طوری که ما در کمتر از 5 سال توانستیم با تیراندازان جوان خود به قهرمانی در قاره اروپا دست پیدا کنیم.
* چطور با تیراندازی آشنا شدید؟
من کاملا خانواده تیراندازی دارم. پدرم در سطح باشگاهی تیراندازی می کرد که در ورودم به تیراندازی نقش عمده ای داشت. خواهرم که در سطح ملی قهرمان تیراندازی بود و مادرم از سرشناس ترین تیراندازان اروپا محسوب می شد که رکوردار بود. همچنین خواهر همسرم هم تیراندازی می کند و شوهر خواهرم نیز در تیراندازی دستی دارد.
* تیراندازی در ایران رشته ای است که در گذشته بیشتر یک رشته نظامی محسوب می شده و افرادی که به این رشته می آمدند بیشتر از خانواده های نظامی بودند. هر چند حالا نگاه ها به این رشته متفاوت است و از اقشار مختلف در این ورزش حضور دارند. این رشته در کشور شما چگونه است؟ آیا تیراندازی یک رشته نظامی محسوب می شود؟
این که می گویید در ایران تیراندازی یک رشته نظامی است را قبول ندارم و در مجارستان هم، تیراندازی بیشتر در دبیرستان و دانشگاه شناخته می شود. من خود زمانی که در دبیرستان بودم در مسابقات تیراندازی شرکت کردم و این رشته را ادامه دادم. یعنی کاملا غیر نظامی وارد تیراندازی شدم. البته تنها در دوره خدمت سربازی به عنوان یک نظامی تیراندازی می کردم و چون پیش از آن تیراندازی کار کرده بودم وضعیت تیراندازی ام از سربازان دیگر بهتر بود اما هیچ گاه از این موقعیتم سوء استفاده نکردم.
* با سابقه ای که شما از خانواده خود گفتید این طور به نظر می رسد که شاید در مجارستان هم خانم ها تیراندازان بهتری نسبت به مردان باشند ؟!
نمی شود گفت که خانم ها تیراندازان بهتری هستند در مجارستان هفت تیرانداز المپیکی وجود دارد که مدال کسب کرده اند و تنها یکی از این مدال آوران، تیرانداز زن بود که در المپیک آتن حضور داشت و اتفاقا در همان کلوپی که من مربی بودم، تمرین می کرد. اما بهترین تیراندازمجارستان آقای "تاک آچ" است که در سال 1948 المپیک لندن حضور داشت. او یک تیرانداز راست دست بود و توانست مدال طلای این المپیک را به دست آورد اما پس از آن دست راست خود را در جنگ براثر انفجار از دست داد. "آچ" هر چند در خط مقدم جنگ نبود اما در گروه خنثی سازی مین حضور داشت که در یکی از عملیات ها دچار نقص عضو شده بود. این قهرمان در المپیک 1952 با دست چپ (غیرتخصصی) در ماده رپیدفایر تپانچه مدال گرفت.
* گفتید بعد از آن که به این نتیجه رسیدید نمی توانید در تیراندازی قهرمان جهان شوید ترجیح دادید درس بخوانید ، پس چه طور شد که دوباره به تیراندازی برگشتید و مربی تیراندازی شدید؟
از همان ابتدا که تیراندازی را کنار گذاشتم، تصمیم گرفتم مربی تیراندازی شوم اما به هرحال برای امرار معاش حتی پس از پایان درسم در دانشگاه در همان رشته خود مشغول به کار شدم. زمانی که میخواستم کارم را در باشگاه کوچکم آغاز کنم برای رها کردن شغلم دودل بودم اما در نهایت تصمیم گرفتم کارم را رها کنم و به صورت تمام وقت مربی تیراندازی شوم.
-2.jpg)
* یعنی ورزشکاران تیراندازی در مجارستان هم با دغدغه مالی روبرو هستند؟
بله همین طور است، به جز تیراندازان و مربیانی که در سطح قهرمانی جهان هستند و میتوانند اسپانسر داشته باشند، مربی و تیراندازان دیگر کار بسیار سختی دارند و ممکن نیست که تنها با ورزش بتوانند مخارج خود را برآورده کنند. هر چند این موضوع تنها مختص مجارستان نیست و کشورهای دیگری هم با چنین وضعیتی روبهرو هستند. اما اگر تیراندازی بتواند در سطح قهرمانی جهان مطرح شود، دیگر میتواند بر روی ورزش تیراندازی حساب مالی باز کند.
در سالهای اخیر، مجارستان هم همچون برخی کشورهای اروپایی وارد بحران اقتصادی شده و به تناسب آن سرمایهگذاری در ورزش هم کم شده است، اما اقدام ارزندهای که دولت مجارستان داشته این است که بورسیه تحصیلی به دانشجویان خود ارائه میدهد و اگر دانشجویی در یک رشته ورزشی مدال آور باشد، میتواند از این بورسیه استفاده کند. حقوقی که از سوی این بورس به دانشجویان داده میشود شاید به اندازهای نباشد که یک زندگی کامل را برایشان فراهم کند اما به اندازهای هست که آن ها بدون دغدغه فکری بتوانند تیراندازی کنند.
* آقای لازلو از مجارستان تا ایران راه کمی نیست، چطور به یک مربی بین المللی تبدیل شدید و به ایران آمدید؟
پیش از این که به ایران بیایم برای اولین بار به عنوان یک مربی خارجی در سال 1994 برای سرمربیگری به مالزی رفتم در آن سال قرار بود این کشور مسابقات مشترکالمنافع را برگزار کند. من تا سال 1998 سرمربی تیم مالزی بودم و پس از آن به هند دعوت شدم و دو سال نیز هدایت این تیم را برعهده داشتم و با این تیم در المپیک سیدنی حضور داشتم. پس از آن در المپیک 2004 آتن مربیگری تیم ژاپن را برعهده گرفتم و پس از آن دوباره به هند دعوت شدم که تا سال 2008 هم در این کشور بودم و بعد از هند به ایران آمدم.
* هند با حضور شما پیشرفت قابل توجهی داشت؟
باید بگویم که وقتی در هند بودم ، در تیراندازی این کشور تغییری در حد معجزه رخ داد و حتی در زمان هدایت من هند به مدال طلای المپیک رسید. میتوان گفت تیراندازی هند از سطح صفر به سطح المپیک ارتقا یافت. پس از آن احساس کردم که اتفاقی که باید در هند میافتاد، رخ داده است و آن زمان وقتی تیراندازان ایرانی میخواستند به ایران بیایم، این درخواست را قبول کردم، چون احساس می کردم باید چالش جدیدی را تجربه کنم.
* شما پیش از حضورتان در ایران شناختی از این کشور داشتید؟ بالاخره تبلیغاتی برضد ایران در سطح رسانه های جهان وجود دارد شما با توجه به این تبلیغات نگران آمدن به ایران نبودید؟
واقعیت این است که اطلاعات زیادی از وضعیت ایران نداشتم اما آدمی نیستم که به تبلیغات توجه کنم و در مجموع نسبت به تبلیغاتی که در رابطه با کشورهای مختلف صورت می گیرد، بدبین هستم چون می دانم این تبلیغات برای ایجاد هیجانات و خبرسازی است و توجهی به آن ها نمی کنم.
* زمانی که به ایران آمدید، تیراندازان ایرانی را چطور دیدید؟
من کلا مردم ایران را دوست دارم و از کار کردن با تیراندازان ایرانی لذت میبرم. تیراندازان ایرانی باهوش و خوش فکر هستند و با دید نسبتا باز با مسائل برخورد میکنند. من هم لذت میبرم که با چنین ورزشکارانی کار می کنم. یک مساله مهم که باعث موفقیت تیراندازان ایرانی در مسابقات اخیر شد، نظم این ورزشکاران بود. من هیچگونه بینظمی در کار این تیراندازان ندیدم. همچنین افراد حاضر در فدراسیون ایران ، افرادی مثبتاندیش هستند و به همین دلیل تجربه حضورم را در این کشور یک تجربه موفق و مثبت ارزیابی میکنم.
نظر شخصی من این است که اگر مربی خارجی بخواهد در کارش به موفقیت دست پیدا کند باید برای حضور در کشور مورد نظر اطلاعاتی را به دست آورد و آشنایی با آن داشته باشد. هرچند اختلافاتی بین انسانها وجود دارد، همه آدمها شبیه هم هستند و یک ذات دارند و کسی که بتواند به چنین نکاتی پی ببرد، دچار مشکل نخواهد شد. میتوانم بگویم که سازگاری روانی مهمتر از سازگاری فرهنگی در کشورهای مختلف است. معتقدم به عنوان یک مربی باید در ارتباطات شخصی همذات پنداری کرد و عکسالعملهای مناسبی را در برابر مشکلات نشان داد.
* اما به هر حال تفاوت های فرهنگی در بین کشورها وجود دارد که گاهی ممکن است برای افراد ناشناخته باشد
شاید از لحاظ فرهنگی تفاوتهایی وجود داشته باشد اما از نظر نگاه به زندگی، مردم کشورهای مختلف نزدیک به هم هستند و میتوانم بگویم ایران اروپاییترین کشور آسیایی است. بک تفریح مردم ایران بسیار نزدیک به کشورهای اروپایی است به طور مثال، مردم ایران در روزهای تعطیل مانند اروپایی ها به پیکنیک میروند.
*فدراسیون تیراندازی در چند وقت اخیر با مشکلات مالی روبرو بود و حتی مجبور شد با یکی از مربیان خارجی خود تسویه حساب کند اما برای نگه داشتن شما با کمیته ملی المپیک وارد مذارکره شد.
مشکلات مالی در تمام فدراسیونها وجود دارد و اینکه با تمام این مشکلات مسوولان خواستند، در تیم ملی تیراندازی باقی بمانم، نشان میدهد که موفقیت برای آنها ارزش دارد و من هم وقتی که چنین رفتاری از مسوولان فدراسیون میبینم، برای ماندن در تیم ملی تمایل پیدا میکنم.
* از تجربیات خود به عنوان سرمربی در کشورهای آسیایی بگویید.
حضورم در کشورهای مختلف آسیایی تجربههای مختلفی به همراه داشت. مالزی طبیعت بسیار خوبی داشت و مردم این کشور برخوردهای گرم و صمیمی داشتند اما از لحاظ فنی این کشور تیراندازان مستعدی نداشت تا بتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد. زمانی که در مالزی بودم، از این جهت که تیراندازان فنی در تیم ملی نبود، با مسوولان فدراسیون دچار مشکل شدم چون باید مسوولان را متقاعد میکردم که کار را باید از صفر شروع کرد و برای متقاعد کردن آنها کمی زمان لازم بود. البته این موضوع تنها مختص به مالزی نیست. بعضی از مسوولان فکر میکنند وقتی تیم ملی دارند، اگر مربی خارجی بیاورند، آن مربی میتواند با عصای جادوییاش برای تیم ملی معجزه کند و تیراندازان آنها را به قهرمانی المپیک برساند. در حالی که برای رسیدن به این هدف همه چیز باید از ریشه درست باشد. البته در این باره مشکلی در ایران نداشتم چون مسوولان فدراسیون دستم را باز گذاشته بودند تا بتوانم کار را از ابتدا آغاز کنم. اما به طور کلی سخت است که به مسئولان فدراسیون یک کشور بفهمانی که این تیم شما به درد نمیخورد و باید کار را از صفر شروع کرد.
* وضعیت هند چگونه بود؟
در هند هم تعداد تیراندازان مستعد بسیار زیاد بود، اما این تیراندازان فاقد اعتمادبه نفس و جاهطلبی کافی برای قهرمانی بودند. میتوان گفت در هند همه چیز بود و آن ها تنها عصای جادویی یک مربی را لازم داشتند تا به قهرمانی برسند. زمانی که به این کشور رفتم و مدال المپیک هم به دست آمد، رفته رفته تیراندازان هندی به موفقیتی که میخواستند در این رشته رسیدند و حالا هم از تیراندازان آن ها پشتیبانی خوبی صورت میگیرد. مردم هند، مردم شادی بودند و نسبت به هر موضوعی عکسالعمل مثبت نشان میدادند. به طور مثال دراین کشور سیل میآمد، اما دوربین فیلمبرداری که میآمد از سیلزدگان فیلم تهیه کند، آنها برای دوربین دست تکان میدادند و خوشحالی میکردند!
* از نظر مالی هم هند اخیرا به تیراندازی توجه ویژهای دارد.
شاید جالب باشد که بگویم یکی از تفاوتهای اصلی بین کشور هند و ایران مساله حمایتهای مالی است. در هند زمانی که تیراندازی یک مدال در حد قارهای هم میگیرد انبوهی از اسپانسرها به قهرمانان پیشنهادات خوبی میدهند و از او حمایت میکنند اما در ایران چنین چیزی دیده نمیشود. ما فینالیست المپیکی در ایران داریم و چند قهرمان آسیایی هم در تیراندازی هست اما تاکنون ندیدهام که حمایتی از آنها صورت گیرد. میتوان گفت حلقه مفقودی تیراندازی ایران نبودن حامی مالی از ورزشکاران است. تیراندازانی همچون مهلقا جام بزرگ، امیرحسین گلپسند، پوریا نوروزیان و... سن کمی دارند و میتوانند تجربه چهار تا پنج المپیک را در آینده داشته باشند. یعنی اگر اسپانسری بر روی این ورزشکاران سرمایهگذاری کند، دستاورد بسیار خوبی را در سالهای آینده خواهد داشت. با این حال باز هم هیچ حمایتی از این ورزشکاران نمیشود. امیدوارم در ایران بحث اسپانسرینگ پررنگتر دیده شود.
-2.jpg)
* این مشکل تنها مربوط به تیراندازی نیست و به نظر می رسد اسپانسرها در ایران بیشتر به فوتبال توجه دارند
من این مساله را درک میکنم که در ایران فوتبال طرفدار بسیار زیادی دارد و انتظار هم نمیرود که حمایتها در رشتههای دیگر به اندازه فوتبال باشد اما آن چیزی که قابل درک نیست این است که حتی در سطح پایینتر هم باز اسپانسری وارد رشتههای غیرفوتبالی نمیشود. هر چند زمانش هست که حمایتهای حداقلی از ورزشهای غیرفوتبالی صورت گیرد.
* آقای لازلو چند وقتی است فدراسیون تیراندازی با مشکلات مالی و نبودن مهمات روبرو است که حتی این موضوع در اردوی های تیم ملی هم تاثیر مستقیم داشته است این شرایط برایتان سخت نبود؟
من کلا آدمی هستم که زندگی در شرایط سخت را دوست دارم. پدرم جنگلبان بود و حتی چند سالی در جنگل زندگی کردهام. حتی در مجارستان وقتی میخواستیم تیراندازی کنیم هیچ چیزی وجود نداشت و مکانی برای تیراندازی نداشتیم و مجبور بودیم در یک معدن شن تمرین تیراندازی را انجام دهیم و زمانی که معدنکاران میآمدند، مجبور بودیم تیراندازی را متوقف کنیم تا مشکلی پیش نیاید. آن زمان به شاگردانم میگفتم ما دو انتخاب داریم یا این که کنار بنشینیم و تمرین نکنیم و تنها نسبت به وضعیت موجود، معترض باشیم . یا اینکه با شرایط کنار بیاییم و به پیشرفت فکر کنیم. شرایط تیراندازی هرچند در ایران سخت شده است اما من با این وضعیت به جز مساله فشنگ کنار میآیم، چون باید فکری به حال موضوع نبود مهمات در تیراندازی شود. باید بگویم که از نظر تکنیکی تیراندازان ایرانی پیشرفت کردهاند.
* یعنی هیچگاه فکر نکرده اید که دیگر با مشکلاتی که هست نمی توانید در تیم ملی بمانید ؟
اگربخواهم حقیقت را بگویم اینطور نبوده که هیچگاه به این موضوع فکر نکرده باشم. گاهی فکر کردم که با مشکلات فشنگ نمیتوان کنار آمد. اما به هرحال تا وقتی که احساس کنم میتوانم تجربهای را به تیراندازان ایرانی اضافه کنم به کار خود ادامه خواهم داد.
* با توجه به کارنامه شما و این که ایران در المپیک لندن فینالیست هم داشته، فدراسیون تیراندازی تمایل دارد که با شما تا المپیک ریو همکاری کند، آیا ما در المپیک بعدی می توانیم مدال طلا بگیریم؟
صرفا نمیشود گفت طلای المپیک، معتقدم ظرفیت گرفتن مدال در المپیک وجود دارد اما نمیشود با قاطعیت درباره طلا صحبت کرد. در تیراندازی همه چیز به روز مسابقه بازمیگردد و معمولا یک قهرمان نمیتواند در تمام مسابقات روند رو به رشد خود را داشته باشد. اگر تیراندازی در چند دوره قهرمانی پیاپی را به دست آورد، واقعا یک تیرانداز منحصربه فرد است. امیدوارم در المپیک بعدی مدال آور باشیم البته اگر ایران چهار تا پنج تیرانداز را در المپیک داشته باشد و این تعداد تیرانداز به فینال المپیک برسند باز هم دستاورد بسیار خوبی خواهد بود. در مسابقات المپیک میگویند یک وزشکار باید در روز خوبش باشد یا در فرم خوبش قرار داشته باشد، اما در تیراندازی حتی این هم کافی نیست. چرا که بیست یا سی نفر هستند که در روز خوب خود قرار دارند و این توانایی را دارند که امتیاز یکسان را کسب کنند.
* در مسابقات قهرمانی آسیا، جوانان ما بسیار خوب ظاهر شدند آیا در آینده و برای المپیک از ترکیب جوانان در تیم ملی استفاده خواهید کرد؟
ما تصمیم صفر و صد در تیم ملی نمی گیریم و در تیم ملی ترکیبی از جوانان و بزرگسالان خواهیم داشت. عقیدهام این است که جوانان ما در مسابقات قهرمانی آسیا نتایج خوبی گرفتند و کریمی با کسب مدال نشان داد که توان بسیار بالایی دارد.در تیم بزرگسالان هم جعفری پویا و نوروزیان بازیکنان بسیار جوانی هستند و چند وقتی است که به رده بزرگسالان آمدهاند. ما با این استعدادها کار میکنیم و به آینده امیدوار هستیم. البته بحث تجربه در بازیهای المپیک تاثیر بسیاری دارد. در شرایطی که حتی میانگین سنی تیراندازان المپیکی بالای 40 سال است، حتی تیراندازان باتجربه ما مثل مهلقا جامبزرگ و الهه احمدی مقابل تیراندازان خارجی باز هم بسیار جوان هستند و باید روی آنها کار شود اما همه چیز به یک موضوع برمیگردد و آن هم پول است. مساله دیگر این است که برای آماده کردن این تیراندازان باید مدل زندگی برای آن ها طراحی شود یعنی یک تیرانداز بداند که چه هدفی دارد و چطور میخواهد زندگی کند. اگر برای تیرانداز برنامه نداشته باشیم، ممکن است رشته ورزشی خود را رها کند و سراغ کار دیگری برود.
* چرا باید به داشتن الگویی برای تیراندازان فکر کرد و شما چنین الگویی را به فدراسیون پیشنهاد داده اید؟
دلیل اصلی نیاز به این الگو، بالا بودن عمر قهرمانی در رشته تیراندازی است. ممکن است یک تیرانداز در سن 35 سالگی تازه شکوفا شود. به طور مثال در ژاپن یک تیرانداز با شرکتی قرارداد میبندد و تنها با یک روز حضور در آن شرکت، کار جزیی را هم قبول میکند اما در سوی مقابل از برند شرکت مورد نظر برای تبلیغات بر روی تجهیزاتش استفاده میکند و حقوق میگیرد. این موضوع باعث میشود که تیرانداز امنیت مالی کافی داشته باشد. به هرحال مدلهایی وجود دارد که میتوان از روی آن تقلید کرد و برای تیراندازان ایرانی برنامه داشت اما واقعا نمیدانم که ایران از نظر ساختاری چگونه است.
*این طرح در ایران قابل پیاده شدن است؟
من پیشنهاد این الگو را به فدراسیون تیراندازی دادهام، اما اطلاع ندارم که چه زمانی چنین برنامهای برای تیراندازان خواهند داشت. البته در حال حاضر فدراسیون کمکهایی را به تیراندازان دارد و کمپ، خوابگاه و پوشاک و غذا را در حد اولیه تامین میکند. شاید این موضوع برای یک زمان کوتاه مناسب باشد اما در دراز مدت نمیتوان بر روی آن حساب کرد. ما تا چه زمان میتوانیم یک تیرانداز عنواندار را در یک خوابگاه با تخت دو طبقه نگه داریم. تیراندازانی که به سطح قهرمانی میرسند نخبه و با استعداد هستند و نگه داشتن آنها در چنین شرایطی بسیار سخت است. به هرحال به این زندگی فدراسیونی نمیتوان در سالهای آینده هم چشم داشت.
-2.jpg)
* آقای لازلو کمی به زندگی شخصی شما بازگردیم ، شما از یک خانواده تیرانداز هستید،آیا فرزندانتان هم تیراندازی می کنند؟
من یک دختر و دو پسردارم که پسرهایم 39 ساله و 37 ساله و دخترم 35 ساله است و هیچکدام از آن ها به صورت تخصصی تیراندازی را دنبال نکردند اما همسرم به صورت حرفهای در این رشته فعالیت دارد و بزرگترین کمک من در زندگیام بوده و همیشه کنارم بوده است. او در مالزی و ژاپن برای استعدادیابی همراهم بود و توانایی بالایی در این حوزه داشت. اما حالا همسرم به خاطر مشکلاتی که برای پدر و مادرش به وجود آمده نمیتواند کنارم باشد و چنین شرایطی از نظر خانوادگی خیلی آسان نیست. البته در دورهای همسرم به صورت پیوسته در ایران حضور داشت و فعالیتهایی را در حوزه مربیگری انجام میداد اما حالا چون مجبور است در مجارستان باشد، نمیتوانیم از پتانسیل او در حوزه مربیگری استفاده کنیم.
* با سختی هایی که مربیگری آن هم در کشورهای مختلف به همراه دارد ، آیا از این که یک مربی هستید احساس پشیمانی نمی کنید و گاهی نمی گویید اگر به گذشته بازگردید مسیر دیگری را انتخاب خواهید کرد؟
از زندگیام راضی هستم و از مسیری که آمدهام خوشحالم. من میخواستم مربی شوم چون هیجان و استرس، شرایط مسابقه، رشد ورزشکاران و موفقیت آنها برایم لذتبخش است. فکر میکنم که مسیر خوبی را انتخاب کردهام و از آن پشیمان نیستم.
* شما مدت نسبتا طولانی است که درایران هستید آیا در این مدت به نقاط مختلف ایران سفر کرده اید؟
سفر داخلی زیادی در ایران نداشتم البته شهرهایی چون اصفهان و همدان که شهر مه لقا جام بزرگ است، رفتهام و از الموت هم بازدید کردم. سفر کوتاهی در شمال کشور داشتم که بسیار طبیعت زیبایی داشت. سعی دارم حالا در فرصتی که به دست آمده، به نقاط مختلف ایران سفر کنم.
* آقای لازلو زبان فارسی را چقدر یاد گرفته اید ؟ فارسی متوجه می شوید؟
متاسفانه یکی از نقاط ضعف من این است که انسان مستعدی در یادگیری زبان نیستم و با اینکه دوست داشتم فارسی را یاد بگیرم اما موفق نشدم. البته هدف اصلیام این بود که تیراندازان زبان انگلیسی را یاد بگیرند. وقتی در سال 2008 به ایران آمدم، ورزشکاران کمی در تیم ملی میتوانستند انگلیسی صحبت کنند. اما حالا بدنه اصلی تیم ملی به زبان انگلیسی مسلط شدهاست و تاکید من هم این است که آنها انگلیسی صحبت کنند چون این موضوع باعث پیشرفتشان در سطح بینالمللی میشود. باید بگویم که برخی کلمات همچون غذاهای فارسی و اسامی حیوانات را یاد گرفتهام. اعداد فارسی را هم میتوانم متوجه شوم اما نمیتوانم به صورت مکتوب آنها را تشخیص دهم. (لازلو تعدادی کلمات مانند مرغ، کباب، گوسفند، گاو، صندلی، شلوار، میز و ... را به فارسی بیان میکند.)
* و غذای ایرانی مورد علاقه شما چیست؟
غذای مورد علاقهام در ایران چلوکباب، زرشکپلو با مرغ است که اسامی اینها را یاد گرفتهام.
* آیا خبرهای مربوط به ورزش های دیگر را در ایران دنبال می کنید؟
ورزشهای دیگر را زیاد دنبال نمیکنم البته خبرهایی مربوط به رفتن تیم ملی فوتبال به جام جهانی را شنیدهام و درباره موفقیتهای تکواندو هم مطالبی را دنبال میکنم. درباره مسابقات وزنهبرداری با توجه به اینکه "جرج زالای" هم مجاری است و از دوستان نزدیکم است، اطلاع دارم و رقابتهایش را دنبال میکنم اما به صورت کلی پیگیر رشتههای دیگر نیستم. تلویزیون ایران را کم نگاه میکنم چون فارسی بلد نیستم، البته هر وقت هم تلویزیون را روشن میکنم، میبینم دو نفر نشسته اند و حرف میزنند و حرف میزنند و حرف میزنند! البته گاهی اوقات شبکه پرستیوی که به زبان انگلیسی است را نگاه میکنم تا در جریان اخبار قرار بگیرم.
* شما مربی با تجربه ای هستید که به کشورهای مختلف سفرکرده اید، دوست داریم از بهترین خاطرات دوران مربیگری خود بگویید.
یکی از لذت بخش ترین خاطراتم مربوط به زمانی است که در مجارستان مربی جوانان بودم و آنها توانستند در اروپا قهرمان شوند.این اتفاق ، اتفاق بسیار خوبی برایم بود و من پس از آن اعتمادبهنفسم را به دست آوردم. خاطره خوب دیگرم مربوط به مربیگری ام در مالزی است، این کشور پیش از این در ورزش توسعه چندانی نیافته بود و زمانی که مسابقات مشترکالمنافع برگزارشد، رسانهها توجه ویژهای به ورزش پیدا کردند در این بین رسانه ها رابطه نزدیکی با من داشتند به طوری که پس از چند سال که در مالزی بودم همه من را میشناختند. میتوانم بگویم تا حدی در مالزی به شهرت رسیدم و از این موضوع بسیار خوشحال شدم.
خاطرم هست، در آستانه مسابقات مشترک المنافع، یک خانم تیراندازی بود که همه روی او حساب ویژه ای باز کرده بودند اما او براثر سانحه ای با دوچرخه دستش دچار آسیبدیدگی شد. این ورزشکار آنقدر مورد توجه رسانهها بود که هر روز با او مصاحبه میکردند تا وضعیت او را بپرسند. مثلا تلویزیون او را نشان میداد و میگفت فلانی این قدر دستش را میتواند تکان دهد! میخواهم بگویم این قدر در تیراندازی ضعیف بودند و پشتوانه نداشتند، اما با توجه به اینکه زمان برگزاری مسابقات بسیار نزدیک بود، نتوانست به شرایط آرمانی برسد. در آن زمان با او تمرین میکردم و به او یاد میدادم که تمام کار با سلاحش را با دست چپ انجام دهد و تنها ماشه را دست راستش بکشد. او با تمریناتی که داشت، توانست امتیاز 397 را به دست آورد و قهرمان شود.
* به نظر می رسد شما مهارت خاصی در آموزش کار با سلاح دارید
درست است،مهارتم آموزش کار با سلاح است و به تیراندازان یاد میدهم که چطور با سلاح کار کنند.
* از سویی هم می گویند که لازلو به جزء مربیگری کار روانشناسی را با شاگردانش خود انجام می دهد.
دورهای که برای مربیگری میگذراندم، یک بخش هم مربوط به مسائل روانشناسی بود اما اینکه بخواهم به صورت رسمی در این حیطه وارد شوم چنین چیزی نبوده است. من تنها جلسه آرامسازی از نظر ذهنی را با تیراندازان ایرانی داشتم و سعی کردم احساسات آنها را درک کنم تا بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم. یک مربی در ورزش تیراندازی بدون داشتن حس و روانشناسی نمیتواند موفق باشد.
* اما درباره مسابقات قهرمانی آسیا، تیراندازان ایرانی با این که مشکلات مهماتشان بسیار جدی بود ولی نتیجه قابل توجهی کسب کردند و حتی در رشته خفیف طلا گرفتند.
موفقیت اخیر تیراندازان ایرانی در مسابقات قهرمانی آسیا بسیار باعث خوشحالیام شد چون سابقه نداشت که چنین مدالآوری در سطح آسیا صورت گیرد. البته پیش از این حضور مهلقا جامبزرگ و الهه احمدی باعث افتخار در تیراندازی ایران شده بود. میتوان گفت حضور در المپیک شاید رویداد چندان خاصی نباشد اما اینکه یک ورزشکار بتواند عملکرد خوبی را در این بازیها نشان دهد، کار بسیار دشوار و با ارزشی است و تیراندازان ایرانی عملکرد خوبی را در المپیک داشتند به طوری که احمدی توانست به فینال برسد و جامبزرگ هم امتیازات خوبی را در آن دوره به دست آورد.
* شما در مسابقات قهرمانی آسیا ، زمانی که پوریا نوروزی مدال طلای خود را در تیر آخر از دست داد، اعتراضی به سرداور داشتید ، موضوع چه بود؟
باید این اتفاق را فراموش کنیم شاید اگر به زمان مسابقه پوریا نوروزی بازمیگشتم، اعتراضی درباره داوری نمیکردم. معتقدم پوریا خود باعث شد که مدال طلا را از دست بدهد و این موضوع ربطی به تیر آخر او ندارد. او پیش از این میتوانست امتیاز بیشتری بگیرد چون دو امتیاز هم جلوتر از رقیبش بود و در این صورت با خیال آسوده میتوانست تیر آخر خود را شلیک کند. نمیخواهم با قطعیت صحبت کنم اما معتقدم که نوروزیان برای قهرمانی زود جشن گرفت. او باید میگذاشت که قهرمانیاش قطعی شود و بعد از آن خوشحالی میکرد. من نسبت به اعتراضی که در زمان برگزاری مسابقه به سرداور داشتم، پس از مسابقه عذرخواهی کردم و گفتم که مشکل داوری نبوده و نباید این اعتراض را میکردم.
* فدراسیون تیراندازی برای ادامه همکاری با شما صحبتی داشته ؟
قراردادم با فدراسیون تیراندازی ایران تا مارس 2014 است. فدراسیون علاقهمند است که همکاریام تا المپیک ادامه داشته باشد و من هم از این موضوع استقبال میکنم، اما برای تمدید قراردادم باید شرایط را بررسی کنم. اگر احساس کنم شرایط قابل کار کردن است و با توجه به علاقه دو طرف به این همکاری، موافق ماندن در ایران هستم اما اگر بخواهد مسائلی همچون نبودن فشنگ باز هم ادامه پیدا کند، در آن صورت برای چه باید بمانم. چون اگر فشنگی نباشد چگونه میتوانم به پیشرفت تیراندازان ایران کمک کنم.
* این صحبت شما یک نوع اولتیماتوم به فدراسیون تیراندازی است؟
من پیش از این اولتیماتومها را به فدراسیون دادهام و گفته بودم اگر تا دسامبر فشنگ نیاید کار نمیکنم اما باز هم فشنگ نیامد و باز هم ماندم. (باخنده) اما این بار این اولتیماتوم جدیتر است. هرچند درک میکنم که فراهم آوردن فشنگ کار آسانی برای فدراسیون ایران نیست چون وضعیتی که برای ایران از نظر تحریمها وجود دارد را می دانم. ما برای مسابقات قهرمانی آسیا برای تمرین هیچ فشنگی نداشتیم. با این وجود ورزشکاران ما ثابت کردند که اگر قحطی هم باشد باز هم نتیجه میگیرند.
* حتی در قحطی تیرانداز ما مدال طلای خفیف می گیرد!
همین ورزشکار ما که طلا گرفت به جرات میگویم که در کل دوران تیراندازیاش 300 فشنگ هم نزده است در حالی که چینیها روزی 300 فشنگ، تیر میاندازند.
* پس با این توضیحات هنوز مشخص نیست که در المپیک بعدی کنار تیم ملی ایران باشید یا خیر؟
آخرین حضورم در تیراندازی به عنوان مربی تا المپیک 2016 است و قصد دارم پس از آن بازنشستگی خود را اعلام کنم. من علاقه زیادی به ماهیگیری دارم و میخواهم پس از المپیک و بازنشستگی از دنیای مربیگری، کمی به زندگی شخصی خود بازگردم .به هرحال حدود 20 سال است که نتوانستم به صورت کامل در کنار خانوادهام باشم و خانوادهام هم دلشان برای من تنگ شده است. خودم هم نیاز دارم که استراحت کنم و وقتم را با نوههایم بگذرانم.
درباره امکانات و مسائل مالی صحبت کردید، آیا این مسائل را به تفصیل برای فدراسیون نیز شرح دادهاید؟
بگذارید یک خاطره تعریف کنم. در مسابقات قهرمانی آسیا، چینیها طبق معمول مدالهای طلا را درو کردند. چندی پیش زمانی که مدتی در چین بودیم به آقای هاشمی گفتم که چین چنین امکاناتی دارند و تمام تیراندازان آنها خوابگاههای مجهزی را در اختیار دارند. حتی تیراندازان حرفهیشان در آپارتمانهای مجهزی حضور داشتند. آنها یک کمپ تیراندازی در کنار دانشگاه داشتند که اگر میخواستند ادامه تحصیل دهند شرایط برایشان مهیا بود.
من به هاشمی گفتم که مدالهایی که چینیها درو میکنند همینطوری به دست نمیآید و چنین امکاناتی برای ورزشکارانشان مهیاست. آقای هاشمی هم عنوان کرد، من این موضوعات را میدانم اما در ایران چنین شرایطی نداریم و درخواستم این است که با همین شرایط در ایران بمانید و من هم ماندم و با وضعیت کنار آمدم. چون معتقدم پول و تجهیزات همه چیز نیست و انگیزه انسانها برای رسیدن به موفقیت حرف اول را میزند. به هرحال فکر میکنم اگر شرایط به گونهای باشد که بتوانم در ایران بمانم، دوست دارم یک سال و نیم باقیمانده تا المپیک را در این کشور حضور داشته باشم.
* حالا که مسابقات قهرمانی آسیا به پایان رسیده، شما هم به کشورتان بر می گردید ،با این شرایط اردوی تیم ملی چه زمانی آغاز می شود؟
مدتی به کشورم بازمیگردم اما از راه دور تمرینات ملیپوشان را زیرنظر خواهم داشت و برنامه تمرینی را به آنها میدهم چون فرصت چندانی برای مسابقات نداریم و از چهارم آذر هم تمرینات رسمی آغاز خواهد شد . پیش از آن ملیپوشان تمرینات بدنسازیشان را انجام میدهند.
* آقای لازلو نکته ای که درباره شما بیش از هر چیز به چشم می آید آرامشی است که در ظاهر شما نمود دارد اما ما شنیده ایم شما مواقعی هم بسیار عصبانی می شوید!
بله کاملا درست است. من همیشه تلاش میکنم که آرامشم را حفظ کنم و در ظاهر هم همیشه آرام هستم. ولی این بدان معنا نیست که آدم بیخیالی هستم. همیشه تلاش کردهام که احساساتم را در ظاهر بروز ندهم اما زمانی که نتوانم این احساسات را کنترل کنم، حتی ممکن است عصبانیتم را هم بروز بدهم و فریاد هم بزنم. وقتی میبینم اتفاقاتی که بسیار ساده است و میتوان به سادگی جلوی آن را گرفت و اتفاق میافتد یا یکسری افراد دور و برم هستند و مسائل بسیار واضح را نمیتوانند درک کنند، این موضوعات باعث عصبانیتم میشود.
* این آرامشی که گفتید ذاتی است یا این که تیراندازی باعث به وجود آمدن این آرامش شده است؟
یک بخشش طبیعتا مربوط به ویژگیهای شخصی است. من از چهار تا 10 سالگی به خاطر شغل پدرم در جنگل زندگی میکردم و زندگی در چنین شرایطی به من آرامش داده است. البته در جریان مسابقه شاید حتی بیشتر از تیراندازان استرس داشته باشم و هیجانزده بشوم اما احساسات خود را نشان نمیدهم. من زیاد عصبانی نمیشوم اما گاهی هم عصبانیت خود را نشان میدهم./ ایسنا