مطالب ما پيرامون عزاداري امام حسين (عليه السلام) بود. در شبكه نور، آقايان كارشناسان يا كار نشناساني كه به آنجا ميآيند، مطالبي را گفتند و گفتند:
* آيا در سوگ أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم قضيه سياهپوشي وجود داشت؟
استاد حسيني قزويني:
سؤال خوبي است. چون كارشناس آن شبكه گفت كه «نه در عزاي أمير المؤمنين (عليه السلام) و نه در عزاي امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هم كسي سياه نپوشيد». ما بايد بگوييم: «الحمد الله الذي جعل أعدائنا من الجهال» و غير از اين، حرف ديگري نداريم و واقعاً من متأسفم. من از بينندگان عزيز كه حرفهاي اين آقا را شنيدهاند، تقاضا دارم كه به اين مطالب توجه كنند.
سياهپوشي امام حسن (عليه السلام) در سوگ أمير المؤمنين (عليه السلام)
آقاي ذهبي كه از استوانههاي علمي أهل سنت است و يكي از چهار نفري است كه أهل سنت، عيال كنار سفره ايشان هستند، در سير أعلام النبلاء كه از كتابهاي معتبر أهل سنت است، در جلد 3، صفحه 267 از أبي رزين نقل ميكند كه بعد از شهادت آقا أمير المؤمنين (عليه السلام):
خطبنا الحسن بن علي و عليه ثياب سود و عمامة سوداء.
حسن بن علي براي ما خطبه خواند، در حاليكه لباس سياه بر تن داشت و عمامه سياه.
شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج16، ص22
همچنين اين مطلب در كتاب ترجمة الإمام الحسن (ع) من طبقات إبن سعد، صفحه 71، حديث 16 آمده است.
آيا از اين بهتر و واضحتر؟! واقعاً ما نميدانيم به حال اين آقايان گريه كنيم يا بخنديم؟!
عزاداري يكماهه زنان بني هاشم در سوگ امام حسن (عليه السلام)
در كتاب البداية و النهاية إبن كثير دمشقي سلفي (متوفاي 774 هجري)، جلد 8، صفحه 47 نقل شده است:
الحسن سقي مرارا، كل ذلك يفلت منه، حتي كانت المرة الآخرة التي مات فيها، فإنه كان يختلف كبده، فلما مات أقام نساء بني هاشم عليه النوح شهرا.
حسن بن علي را چندين بار زهر دادند و در هر مرتبه هم از اين مسموميت نجات پيدا كرد. تا اينكه در مرتبه آخر از دنيا رفت. وقتي از دنيا رفت، زنان بني هاشم يك ماه براي او در مدينه نوحهسرايي كردند.
سياهپوشي يكساله زنان بني هاشم در سوگ امام حسن (عليه السلام)
بعد ايشان از واقدي نقل ميكند:
و قال الواقدي: و حدثنا عبدة بنت نائل عن عائشة قالت: حد نساء بني هاشم علي الحسن بن علي سنة.
يك سال زنان بني هاشم در عزاي حسن بن علي لباس سياه بر تن كردند.
ببينيد! يك ماه عزاداري كردند و يك سال لباس سياه بر تن كردند!
آقاي حاكم نيشابوري هم همين تعبير را دارد و ميگويد:
لما مات الحسن بن علي، أقام نساء بني هاشم النوح عليه شهرا.
وقتي حسن بن علي از دنيا رفت، زنان بني هاشم يك ماه براي او در مدينه نوحهسرايي كردند.
بعد هم از عايشه بنت سعد نقل ميكند:
حدّ نساء الحسن بن علي سنة.
زنان حسن بن علي يك سال لباس سياه پوشيدند.
المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص173 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج13، ص283 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج2، ص15 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص252 ـ المنتخب من ذيل المذيل للطبري، ص19
در رابطه با «حدّ نساء الحسن بن علي سنة»، آقايان بروند نگاه كنند كه معناي كلمه «حدّ» چيست؟
آقاي إبن منظور در لسان العرب و آقاي زبيدي در تاج العروس اين تعبير را دارند:
و إحداد المرأة علي زوجها ترك الزينة.
عزاي زن بر شوهرش اين است كه زينت كردن را ترك كند.
إذا حزنت عليه و لبست ثياب الحزن و تركت الزينة و الخضاب.
زماني كه به خاطر شوهرش محزون شد و لباس عزا بر تن كرد و زينت كردن و خضاب را ترك كرد.
لسان العرب لإبن منظور، ج3، ص143 ـ تاج العروس للزبيدي، ج4، ص413
همچنين محقق مجمع الزوائد و منبع الفوائد هيثمي، در حاشيهاش ميگويد:
حدت المرأة: حزنت و لبست ثياب الحزن.
معناي عزاداري زن اين است: محزون شد و لباس عزا بر تن كرد.
مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص18
در كتابهاي شيعه و سني، در زمينه عزاداري براي امام حسين (عليه السلام)، روايات صحيح آمده است. البته آنچه كه براي ما حجت است، روايات ائمه معصومين (عليهم السلام) است كه عِدْل قرآن هستند.
سياهپوشي زنان بني هاشم در سوگ امام حسين (عليه السلام)
آقاي احمد بن محمد بن خالد برقي (متوفاي 274 هجري) كه در زمان امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بود، در كتاب المحاسن ميگويد:
لما قتل الحسين بن علي (ع) لبسن نساء بني هاشم السواد.
وقتي حسين بن علي (ع) كشته شد، زنان بني هاشم لباس سياه بر تن كردند.
المحاسن لأحمد بن محمد بن خالد البرقي، ج2، ص420، ص195 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج3، ص238
اينها نشان ميدهد كه قضيه عزاداري و سياهپوشي در عزاي جعفر طيار (عليه السلام)، حمزه سيد الشهداء (عليه السلام)، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) يك أمر رايج و طبيعي بود. اينها چيزي نيست كه شيعيان، امروز بعد از 14 قرن درآورده باشند يا در زمان معز الدوله در سال 352 هجري رايج شده باشد.
اين آقايان نه قدرت علمي دارند و نه فرصت دارند كه بخواهند بروند تحقيق كنند. اينها رفتهاند در دانشگاههاي عربستان سعودي، فقط ياد گرفتهاند كه عزاداري بدعت است، گريه كردن بدعت است، نوحهسرايي بدعت است، ذكر گفتن با تسبيح بدعت است، مجلس عزا گرفتن براي ائمه (عليهم السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است، جلسات شادي گرفتن براي ائمه (عليهم السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است، رفتن به كوه حراء بدعت است، دست زدن به پرده كعبه بدعت است، جشن ازدواج بدعت است و جشن تولد بچه بدعت است. هر چه كه اين آقايان آوردهاند و مطابق طبعشان نبود، براي كوبيدن شيعه، كلمه بدعت را به آن چسباندهاند. تا اين اندازه ميگويند كه اگر با تسبيح ذكر بگوييد، بدعت است. چرا؟ چون آقاي أبو بكر تسبيح نداشت و آقاي عمر هم تسبيح نداشت و با انگشتانش ذكر ميگفت. اينها اين مطالب را در دانشگاههاي عربستان سعودي و حوزههاي علميه ميخوانند و چيز ديگري ندارند.
من در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع كه در 6 ماه اول چاپ آن، حدود 110 هزار جلد چاپ شد، در بخش بدعت تلاش كردم كه به صورت مستند، بدعتها را ذكر كنم. مثلاً:
اگر كسي بعد از ختم قرآن بگويد «صدق الله العظيم»، بدعت است؛ چون جناب أبو بكر و عمر بعد از ختم قرآن، «صدق الله العظيم» نميگفتند.
اين نه تنها توهين به شيعه است، در حقيقت توهين به تمام أهل سنت است. همچنين ميگويند:
اگر قرآن به صورت دستهجمعي خوانده شود، بدعت است.
صلوات فرستادن بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در قبل و وسط اذان و بعد از اذان بدعت است.
من براي اين بحث بدعت، خيلي وقت گذاشتم. چون خيلي حساس بودم و ميخواستم از 50 ، 60 مورد از بدعتهايي را كه اينها گفتهاند ذكر كنم و اين گفتارشان هم عين بدعت است. اينكه مثلاً اينها ميگويند:
كسي حق ندارد در قبل و وسط و بعد از اذان بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صلوات بفرستد.
ضد قرآن و سنت است و خودش بدعت است. قرآن صراحتاً ميفرمايد:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا
سوره أحزاب/آيه56
و مقيد نكرده است كه صلوات فرستادن بايد سر نماز يا قبل از نماز يا بعد از نماز باشد يا قبل از اذان و وسط اذان و بعد از اذان باشد. صلوات، ذكر خداست. در اسلام، حتي اگر كسي ميخواهد وارد توالت شود، 73 دستور داده شده است براي آداب توالت. در اسلام آمده است كه حتي در توالت هم ميتوانيد ذكر خداوند را بگوييد و از خداوند غافل نشويد. آنوقت اين آقا ميگويند شما نبايد در وسط اذان بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صلوات بفرستيد.
جالب اين است كه آقاي احمد زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در كتاب فتنة الوهابية، صفحه 19 ميگويد:
محمد بن عبد الوهاب دستور داده بود صلوات فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در وسط اذان ممنوع و حرام است. در رياض، يك پيرمرد مؤذن و نابينايي بود و بالاي مأذنه رفته بود تا اذان بگويد. وقتي رسيد به ذكر «أشهد أن محمد رسول الله»، صلوات فرستاد. محمد بن عبد الوهاب دستور داد اين پيرمرد نابينا را از بالاي مأذنه پايين كشاندند و گردنش را جلوي چشم مردم زدند به جرم صلوات فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم).
نام اين را گذاشتهاند اسلام راستين و اسلام محمدي و غير از خودشان را مسلمان نميدانند.
آقاي زيني دحلان كتابي دارد به نام الدرر السنية في نقد عقائد الوهابية كه من به بينندگاني كه زبان عربي ميدانند، توصيه ميكنم اين كتاب را نه يكبار، نه دو بار، دهبار و 20 بار مطالعه كنند. چون نويسندهاش مفتي مكه مكرمه است و خودش هم حدود 125 سال قبل در سال 1305 هجري قمري از دنيا رفت. ايشان كاملاً با عقائد وهابيت در عربستان سعودي آشنا بود و از نزديك لمس كرده است. ايشان در كتاب الدرر السنية في نقد عقائد الوهابية، صفحه 64 ميگويد:
اگر كسي ميخواست وارد آيين وهابيت شود، بايد 5 شهادت بر زبان جاري ميكرد:
1. أشهد لا إله إلا الله
2. أشهد أن محمد رسول الله
آن شخص هر چقدر ميگفت كه من أهل نماز هستم و هر روز در نماز، چندين بار ميگويم «أشهد أن محمد عبده و رسوله» و حج ميروم، ولي به او گفته ميشد: حج قبلي را در حال شرك انجام دادهاي و الآن كه با ورود به وهابيت، تازه مسلمان شدهاي، بايد دوباره حج انجام دهي.
3. شهادت بدهد كه قبلاً مشرك بوده و با ورود به آيين وهابيت، مسلمان شده است.
4. شهادت بدهد كه پدر و مادرش كه از دنيا رفتهاند، توفيق وهابي شدن نداشتهاند و مشرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را ندارد.
5. شهادت بدهد كه تمام علماء گذشته كه از دنيا رفتهاند، توفيق وهابي شدن نداشتهاند و مشرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را ندارد.
زيني دحلان ميگويد:
اگر كسي اين 5 شهادت را بر زبان جاري ميكرد، او را به عنوان يك مسلمان ميپذيرفتند و اگر نميگفت، گردنش را ميزدند.
* * * * * * *
* اين يك بياحترامي به أهل سنت است. أبو بكر و عمر و عثمان كه خلفاء قبل بودند هم وهابي نشده بودند، آيا آنها هم مشرك از دنيا رفتهاند؟
استاد حسيني قزويني
اين را بايد از آنها سؤال كرد كه آيا وهابي شدهاند يا خير؟
علي أي حال، عجيب است و خيلي عجيب است. آن وقت اينها ميآيند در اين شبكهشان و ميگويند: «به ما ميگويند وهابي! كجاي ما وهابي است؟». اگر كسي الفباي وهابيت را خوانده باشد، ميداند كه تمام وجود شبكه نور دلالت بر وهابي بودن آنها دارد. در كجاي اسلام آمده است كه اين عزاداريها بدعت است؟ در كجا آمده است كه مجلس عزا گرفتن براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بدعت است؟ در كجاي اسلام آمده است كه اگر كسي براي بچهاش جشن تولد بگيرد، بدعت است؟ بنده خودم شخصاً چندين بار اين مطالب را از اينها شنيدهام كه اگر كسي براي بچهاش جشن تولد بگيرد، بدعت است! وهابي بودن كه شاخ و دم ندارد. اگر بنا بود شاخ و دم داشته باشد، شما بايد هزار و يك شاخ و دم ميداشتيد.
منبع: valiasr-aj.com