علی نعمتی شهاب بهعنوان مشاور و تحلیلگر کسب و کار با سازمانهای بزرگ و کوچک کشور همکاری میکند.
او دیدگاههای خود در زمینه برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار،طراحی و توسعه استراتژی های سازمانی و مشاوره راه اندازی کسب و کارهای کوچک را در سایت خود به اشتراک می گذارد.علی نعمتی شهاب از همکاران خوب سایت میلیاردر جوان است که قلم شیوای او مخاطبان زیادی دارد. با توجه به نیاز روز افزون جوانان به ایجاد و یاتوسعه کسب و کارها در کشور بخصوص کسب و کارهای کوچک ، بر آن شدیم که دیدگاههای ایشان در قالب مصاحبه برای اطلاع مخاطبین در سایت قرار دهیم امید است مورد توجه و استفاده هموطنان قرار گیرد.
آقای نعمتی شهاب با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار سایت میلیاردر جوان قرار دادید لطفا خودتان را بطور کامل برای مخاطبین سایت میلیاردر جوان معرفی نمائید؟
با سلام و تشکر از لطف شما. من علی نعمتی شهاب هستم. در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مهندسی و مدیریت خواندهام و اکنون بهعنوان مدیر پروژههای فناوری اطلاعات در یک شرکت تازهتأسیس در حال فعالیت هستم. حدود ۶ سال است که مشغول بهکار هستم. شغل اصلی من در این شش سال ارائهی خدمات مشاوره به سازمانها و شرکتهای بزرگ و کوچک بوده است. تخصص اصلی من برنامهریزی استراتژیک و طراحی سیستمهای سازمانی است.
در کنار شغل اصلیام، بهدلیل علاقههای شخصی حدود سه سال است که در وبلاگم با نام گزارهها (http://gozareha.com) در زمینهی مهارتهای شغلی حرفهای، اصول موفقیت و البته مدیریت مینویسم. از مدتی قبل هم با توجه به نیازی که احساس میکردم نوشتن یک سلسله درسهای ادامهدار را در زمینهی توسعهی کسب و کارهای کوچک در وبلاگم آغاز کردهام.
کار آفرینی از نگاه شما چیست و برای اینکه یک فرد بتواند تبدیل به یک کارآفرین شود باید چه خصوصیاتی داشته باشد.
کارآفرینی از نظر من یعنی فرایند تبدیل یک ایدهی جذاب که ذهن یک فرد نوآور را قلقلک میدهد به یک محصول یا خدمت در دنیای واقعی. بنابراین کارآفرینی برخلاف عنوانش لزوما بهمعنی ایجاد اشتغال نیست! به همین ترتیب کارآفرین کسی است که فرصتی را میبیند یا ایدهای دارد و حاضر است ریسکهای راهاندازی یک کسب و کار را برای کسب منفعت از آن فرصت یا ایده بپذیرد. کارآفرین فردی “ریسکپذیر” است که قصد دارد از این ریسکپذیری پول دربیاورد. اما ریسکپذیری تنها ویژگی این جناب کارآفرین نیست. در واقع یک فرد کارآفرین عموما دارای خصوصیات زیر است:
• علاقهمند به ایجاد تغییر
• خلاقیت
• نوآوری
• ریسکپذیری
• توان مدیریت
• جاهطلبی
اینها در عین ویژگی کارآفرینی بودن، مهارت هم هستند. یعنی قابل یادگیری هستند. هر چند در عمل ثابت شده اگر سطح اولیهای از هر کدام از آنها وجود نداشته باشد، موفقیت بسیار مشکل میشود.
مراحل ایجاد یک کسب و کار چیست؟
ایجاد توسعهی کسب و کار کوچک یک شبه ممکن نیست. باید خون دل خورد و دود چراغ. باید قدم به قدم پیش رفت تا به نتیجه رسید. بنابراین اول از همه باید ببینیم کسب و کار ما در مسیر ایجاد و رشد از چه نقاط کلیدی باید عبور کند تا به بلوغ برسد.
برای این منظور بیایید کسب و کار کوچکمان را همانند یک موجود زنده ببینیم؛ موجودی که چند سالی “عمر” میکند و روزی بهدنیا میآید و متأسفانه روزی دیگر این دنیای فانی را ترک میکند. در ادبیات مدیریت به ماجرای زندگی یک کسب و کار “چرخهی عمر” گفته میشود. هدف از بررسی “چرخهی عمر” کسب و کارها کشف منطق رشد کسب و کار کوچک ما است. چرا که بدین ترتیب میتوانیم با شناخت بهتر از کسب و کار کوچکمان و عوامل مؤثر بر رشد آن و ارتباط میان این عوامل کسب و کارمان را بهتر رشد و توسعه دهیم.
برای این منظور چرخهی عمر سازمان به چند نقطهی کلیدی تقسیم میشود. نقاطی که همچون قرارگاههای کوهپیمایی هستند که هر نقطه در ارتفاع خاصی قرار دارد، دارای ویژگیهای خاص خود هستند. بنابراین در طول دوران رشد کسب و کار، وضعیت و ویژگیهای سازمان تغییر میکنند تا به یک نقطهی مشخص برسد. مراحل ایجاد یک کسب و کار کوچک عبارتند از:
• آغاز: در این مرحله کارآفرین بعد از یافتن ایدهای جذاب برای پاسخگویی به یک نیاز مشخص در بازار، راهاندازی کسب و کار کوچکش را کلید میزند. این مرحله با عرضهی محصول یا خدمت به بازار پایان مییابد.
• بقا: در طول یک تا سه سال اول، هر کسب و کار کوچک باید برای ماندن در بازار با رقبا رقابت کند.
• رشد: در مرحلهی بعد کسب و کار رونق میگیرد و فروش آن رشد مییابد.
• توسعه: با رسیدن کسب و کار به یک نقطهی نسبتا باثبات، مالکان آن مجبور میشوند برای کنترل هزینهها و حفظ ثبات و اثربخشی سازمان، دست به توسعهی سیستمهای سازمانی نظیر نظامهای برنامهریزی و بودجهبندی و کنترل بزنند.
• بلوغ: در این مرحله کسب و کار تبدیل به یک شرکت معتبر در حوزهی کاری خودش میشود. مهمترین وظیفهی مالکان کسب و کار در این مرحله، حفظ سازمان در نقطهای است که در آن قرار گرفته است.
برخی افراد در شروع یک کسب و کار خوب شروع می کنند و در ادامه دچار مشکل می شوند دلیل آن را توضیح دهید.
بهنظرم مهمترین دلیل این مسئله این است که این افراد تنها به راهاندازی کسب و کارشان فکر کردهاند و نه به بعد از آن. تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق تنها شامل مرحلهی راهاندازی کسب و کار نیست. اگر چه یک شروع خوب میتواند در موفقیت کسب و کار بسیار تأثیرگذار باشد، اما اصل کار بعد از ورود محصول یا خدمت به بازار آغاز میشود: جایی که مشتری باید متقاعد شود محصول یا خدمت این کسب و کار جدید به نیازی از او پاسخ میدهد، از محصولات و خدمات مشابه بهتر است و البته به قیمتش میارزد.
رقبا هم که بیکار ننشستهاند؛ هدف آنها هم همین است. از همه بدتر اینکه زمانی که ایدهی نویی به بازار عرضه میشود، موج کپیبرداریها هم شروع میشود و باعث میشود کارآفرینی که ایدهی اولیه متعلق به او بوده است تحت فشارهای رقابتی بسیار وحشتناکی قرار بگیرد. موضوع دیگر کنترل هزینهها از زمان راهاندازی یک کسب و کار تا زمان رسیدن کسب و کار به نقطهی سر به سر (که بین چند ماه تا چند سال طول میکشد) است. همهی این مثالها اهمیت بسیار بالای داشتن دانش و مهارت “مدیریت” را برای کارآفرینان نشان میدهند.
این دقیقا جایی است که کارآفرینان در آن ضعف دارند و متأسفانه یکی از نقاط ضعف اصلی برنامهها و کتب آموزش کارآفرینی در ایران عدم توجه به اهمیت بسیار بالای “مدیریت رشد و توسعه”ی یک کسب و کار کوچک است. برای همین یکی از حوزههای اصلی تمرکز من آموزش مدیریت کسب و کار به کارآفرینان جوان ایرانی است.
توصیه شما به کسانی که در صدد راه اندازی یک کسب و کار هستند ابتدا نوشتن طرح کسب و کار است یا ابتدا شروع کسب و کار و سپس نوشتن طرح کسب و کار؟
بدون هیچ تردیدی نوشتن طرح کسب و کار به هر کار دیگری ارجحیت دارد. سادهترین دلیل آن این است که تجربهی قرنها زندگی بشر در این کرهی خاکی ثابت کرده که هیچ کاری بدون برنامهریزی موفق نمیشود. اما ماجرا فقط این نیست. خیلی وقتها ما از نظر خودمان ایدهی بسیار عالی داریم که فقط کافی است وارد بازار شود تا بهاصطلاح بترکاند! اما در حقیقت اینطور نیست. آن ایده یا تکراری است یا بد اجرا میشود و نتیجهای جز شکست و سرخوردگی برای ما بهدنبال ندارد. بنابراین در نوشتن طرح کسب و کار ما بهدنبال این هستیم تا بفهمیم:
۱٫ ایدهی ما واقعا چقدر نو است و چقدر پتانسیل موفقیت در بازار را دارد.
۲٫ چطور میخواهیم از این ایده پول دربیاوریم.
۳٫ چطور قصد داریم ایدهمان را اجرا کنیم.
۴٫ راهاندازی و توسعهی کسب و کار کوچک ما به چقدر پول در چه نقاط زمانی احتیاج دارد.
اگر هنوز قانع نشدهاید که طرح کسب و کار از نان شب برای یک کارآفرین واجبتر است به این فکر کنید که برای راهاندازی کسب و کارتان نیازمند پول دیگران هستید و دیگران بدون داشتن طرح کسب و کار ریالی هم به شما پول نخواهند داد!
به غیر از مواردی که در سئوال قبل مطرح کردید،نوشتن طرح کسب و کار چه مزایای دیگری دارد.
بهصورت کلی مزایای زیر برای نوشتن طرح کسب و کار بیان شدهاند:
۱٫ طرح کسب و کار به شما کمک میکند برای کسب و کارتان پول جمعآوری کنید.
۲٫ نوشتن طرح کسب و کار به شما کمک میکند که درک کنید آیا راهاندازی کسب و کارتان را ادامه دهید یا نه؟
۳٫ طرح کسب و کار به شما کمک میکند ماهیت کسب و کارتان را بهتر درک کنید.
۴٫ طرح کسب و کار به شما کمک میکند مسیرتان را روی خط مستقیم طی کنید و منحرف نشوید.
نقش مدیریت یازار یابی و فروش در موفقیت یک کسب و کار چقدر است؟ در طرح کسب و کارهای کوچک این بخش توسط چه کسی باید تبیین شود؟
هدف هر کسب و کار افزایش فروش تا حد ممکن است. در ابتدای عرضهی یک محصول یا خدمت جدید به بازار، طبیعی است که کسی این محصول یا خدمت را نمیشناسد و در نتیجه آن را نمیخرد! بنابراین لازم است تا ورود آن به بازار به اطلاع مشتریان بالقوه برسد و سپس آنها را قانع کرد که چرا این محصول یا خدمت بهتر از رقبایش است. برای این منظور باید به چند سؤال کلیدی پاسخ داد:
۱٫ مشتریان بالقوه چه کسانی یا چه گروههایی هستند؟
۲٫ مشتریان چه نیازهایی دارند؟
۳٫ محصول یا خدمت ما به این نیازها چگونه پاسخ میدهد؟
۴٫ چطور باید مشتریان را قانع کنیم که بین نیازهای آنها و محصول یا خدمت ما همخوانی وجود دارد؟
۵٫ چطور باید مشتریان را قانع کنیم که محصول یا خدمت ما به پولی که بابت آنها میپردازد، میارزد؟
بازاریابی و فروش باید به سؤالاتی مثل اینها پاسخ عملیاتی بدهد. طرح بازاریابی و فروش یکی از بخشهای اصلی و حساس هر طرح کسب و کار است. اگر چه توصیه میشود برای تهیهی این طرح از کمک متخصصان و مشاوران بازاریابی استفاده شود، اما هیچ کس بهتر از خود کارآفرین جوان ما نمیتواند این بخش را با توجه به ویژگیهای انحصاری محصول یا خدمت مورد نظر خود تبیین کند.
منبع: سایت میلیاردر جوان