گفتوگویی با محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام شده که در آن وی به پرسشها در مورد تحولات سیاسی کشور پس از رحلت حضرت امام تا کنون پاسخ داده است.
متن زیر گفتوگوی محسن رضایی است:
در روزهای پس از نامنویسی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری و پیش از اعلام نظر نهایی شورای نگهبان به سراغ این داوطلب انتخابات ریاست جمهوری رفتیم.
پرسشهای ما گاه اینقدر شفاف میشد که احساس میکردیم، شاید به مصاحبه شونده ـ که تنها یکی از مسئولیتهایش، فرماندهی سپاه در جنگ هشت ساله بوده ـ بربخورد، ولی رضایی تأکید داشت هر چه در دلمان است، بپرسیم و ما هم البته به دلیل کمبود وقت سعی کردیم سؤالهای جمع و جور بپرسیم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام همان قدر که ما در سوالاتمان صراحت داشتیم در بیان نظرش صراحت داشت. در ادامه مشروح این گفتوگو با محسن رضایی را میخوانید:
بعد از جنگ برادران بزرگتر ما را به چاه انداختند
* به عنوان نخستين پرسش، لطفا محسن رضايي را تعريف كنيد. چه تعريفي از خودتان داريد و فكر مي كنيد چه خصوصيات ويژهاي داريد كه شما را مجاب كرده تا وارد عرصه انتخابات رياست جمهوري شويد؟
ـــ من بیشتر خودم را یك مهاجر فی سبیل الله میدانم. یعنی هر جا كه خطر بوده من به آنجا مهاجرت كردم. از سال 50 تا 59 چون فكر میكردم كه باید رژیم استبدادی شاه را سرنگون و به جایش یك نظام اسلامی برقرار كنیم، وارد عرصه سیاست شدم.
سال 52 دستگیر شدم و سال 55 كه برای بار دوم آمدند تا مرا دستگیر كنند، مخفی شدم و زندگی مخفیانه در پیش گرفتم و به فعالیت سیاسی خود ادامه دادم تا این كه انقلاب پیروز شد و جمهوری اسلامی تأسیس شد. در حالی كه همه به دنبال انتخابات و رفتن به دولت و وزیر شدن و وكیل شدن بودند، چون دیدم كشور ناامن شد لباس سیاست را درآوردیم و لباس نظامی گری پوشیدیم و با كودتاها، منافقین، جنگ و درگیریهای داخلی روبرو شدیم و با آنها مبارزه کردیم. نزدیک هجده سال طول كشید تا ما دوباره لباس سیاست به تن كنیم و مهاجرت كنیم به دنیای سیاست.
همان احساس خطر را در عرصه سیاست دیدم كه كشور گرفتار یك گردنه سخت اقتصادی در آینده خواهد بود و آمدم تا خطری را كه در آینده میخواهد به وجود بیاید، دفع كنیم. هرجا احساس خطر كردم به آنجا رفتم.
شمخانی که کاندیدا شد، گفتند چکمه پوشها آمدند!
این آقای رضایی که در تبلیغات مردم میبینند با خود واقعی شما چقدر تفاوت دارد و در واقع ضریب تفاوت «بود» و «نمود» در شما چقدر است؟
بالاخره از بعد از جنگ و رحلت حضرت امام (ره) برادران بزرگتر، برادران كوچكتر را در چاه انداختند و كاری كه در زمان یعقوب انقلاب نتوانستند انجام بدهند، پس از امام (ره) انجام دادند. لذا نگرانیهایی كه نسبت به ما داشتند، منجر به تخریب ما شد. هم دولت آقای هاشمی، هم خاتمی و هم احمدی نژاد به شكلهای گوناگون ما را تخریب كردند.
مثلا در دولت آقای هاشمی به یك شكلی تخریب میكردند، در دولت آقای خاتمی میگفتند كه چرا جنگ اینقدر طول كشید؟ چرا پس از خرمشهر صلح نشد؟ منظورشان رزمندگان بودند.
در دولت آقای احمدی نژاد هم میگفتند كه چرا شما جام زهر به امام دادید؟ هیچ دولتی نبوده كه بعد از رحلت حضرت امام (ره) تا كنون به بچههای انقلاب و فرزندان كوچك امام (ره) اهانت و تهدید نكرده باشد.
یا مثلا در دولت آقای خاتمی وفتی كه آقای شمخانی كاندیدا شد، گفتند كه چكمه پوشها آمدند. این حرفی بود كه مشارکتیها میزدند.
* لطفا واضحتر بفرمایید كه این برادران بزرگتر چه كسانی بودند؟
ـــ همان كسانی كه دولتها را شكل میدادند و کشور را اداره میکردند.
* یعنی رؤسای جمهور؟ منظورتان آقای هاشمی است؟
ـــ همه بودند. كسانی كه دولت و مجلس را اداره میكردند و امور اجرایی سیاست دستشان بود.
* شما كه خودتان جزو بزرگان و منصوب حضرت امام (ره) بودید. چطور جزو برادران كوچكتر محسوب میشدید؟
ـــ خب من 27 سالم بود كه فرمانده سپاه شدم. جوانترین مسئول کشور بودم.
* آقای هاشمی به چه علتی شما را تخریب میكردند؟
ـــ تنها آقای هاشمی نبود. یك طیفی از بزرگان انقلاب بودند.
* خب علت چه بود؟
ـــ خود ما هم نمیدانیم.
* ویژگی خاصی در شما وجود دارد؟
ـــ نمیدانیم. مثلا شما فكر میكنید كه برادران حضرت یوسف برای چه این كار را كردند؟
* به خاطر حسادت؟
ـــ [خنده] نمیدانم. ممکن است همین طور باشد.
احمدی نژاد در تخریب برادران انقلاب راه هاشمی و خاتمی را رفت
* گفتيد كه اين تخريب ها هنوز ادامه دارد. آقاي احمدي نژاد كه ديگر برادر كوچكتر شما بودند؟
ـــ بله ايشان هم جزو كوچك ترهاي انقلاب بود، ولی همان مسیر قبلی را ادامه داد. نميدانم نامش را فرهنگ بگذاريم، جريان بگذاريم. يك جرياني بود كه آقاي احمدي نژاد داخل آن افتاد.
* يعني آقاي احمدي نژاد با شخص شما مشكلي نداشتند؟
ـــ چه مشکلی! ایشان را که از استانداری برداشتند از او خواستیم که بیاید در دبیرخانه مجمع کار کند که بیش از حد تضعیف نشود همیشه به او و سایر کسانی که زمانی در مسئولیت بودند محبت می کردیم.
* درباره اين جريان بيشتر توضيح دهيد؟ چه كساني در اين جريان هستند؟
ـــ بالاخره يك جرياني كه خيلي افراد در داخل آن بودند. مثلا آقاي منتظري بوده، آقاي هاشمي بوده. خيلي از افراد داخل اين جريان بودند.
از نسل سوم و چهارم برای آینده کادر سازی می کنم
* شما بياييد اجازه نميدهيد اين فرهنگ ادامه پيدا كند؟ خودتان يك عاملي نمي شويد كه افراد ديگري تخريب شوند؟
ـــ نه اصلا من مي آيم كه نسل سوم و چهارم را كادر سازي كنيم براي آينده. یکی از اهداف من این است که آنها را برای آینده آماده کنیم.
* چه طور؟ مي خواهيد مثل آقاي احمدي نژاد آزمون و خطا كنيد يا برنامه اي داريد؟
ـــ نه چون من خودم فوت و فن اين كار را بلدم كه چطور مي شود جوانان گمنام را به قهرمانان آينده تبديل كرد. از آن برای تربیت نسل سوم و چهارم انقلاب بهره می گیرم.
* خب اين فوت و فن چيست؟
ـــ فوت و فن کوزه گری است بايد بياييد كنار دستم تا اين را ياد بگيريد. بيشتر تجربي و مهارتي است. مثلا مهدي باكري يك جوان بيست و دو سه ساله بوده در گوشه اي از آبادان با چهل، پنجاه نفر و مظلومانه مي جنگيد. از زماني كه ما ايشان را انتخاب كرديم و حكم فرماندهي به ايشان داديم يك سال بيشتر طول نكشيد كه تبديل به فرمانده يك لشكر ده هزار نفري شد. حالا اگر انتخاب نمی شد و حکم فرماندهی به او داده نمی شد آیا در گوشه ای از جبهه ها مظلومانه شهید نمی شد.
نمی شود سپاه از اقتصاد خارج شود ولی دولت نه!
* فكر نمي كنيد اگر لباس سبز سپاه را از تن خارج نمي كرديد، اين هجمه ها عليه شما كمتر بود؟
ـــ اين را يادداشت هاي شهيد باقري پاسخ داده. يعني در بهمن ماه 1360 ايشان در دفترچه خاطراتش نوشته: «ايام عمليات فتح المبين. برادر محسن به ما گفت كه آمريكايي ها از جنگ و كودتا و منافقين و بني صدر به نتيجه اي نرسيده و در آينده سعی مي كند كه دو اقدام عليه ايران بكند. اول اينكه ايران را در صحنه بين المللي منزوي كند، دوم اينكه ايران را محاصره شديد اقتصادي كند». لذا بعد از اينكه جنگ تمام شد شما مي بينيد كه من دو كار كردم. يكي اينكه قرارگاه سازندگي خاتم الانبيا را درست كرديم كه ده ها پروژه از جمله سد كرخه كه بزرگترين سد ايران است را اجرا كرديم و دوم اينكه رفتم اقتصاد خواندم. يعني با اينكه من مهندسي مكانيك قبل از انقلاب بودم بلافاصله بعد از جنگ رفتم اقتصاد خواندم.
* از آقاي هاشمي صحبتي منتشر شده بود كه گفتند ما بعد از جنگ از توان سپاه در بخش اقتصادي و سازندگي استفاده كرديم اما بعد همين توان اقتصادي تبديل به يكي از آسيب هاي سپاه شد. شما با اين عقيده موافقيد؟
ـــ خب بله. ببينيد آن موقع اصلا پيمانكاري و كارفرمايي در ايران مرده بود. چون ده سال از انقلاب و جنگ گذشته بود ديگر پيمانكار و كارفرمايي مثل امروز نداشتيم و يك خلا بزرگي در اين بخش وجود داشت. اما امروز نه تنها سپاه، بلكه كل دولت بايد پايش را از اقتصاد بكشد بيرون چون ما مي خواهيم اقتصاد را مردمي كنيم. اما اگر سپاه پايش را از اقتصاد بيرون بكشد ولی دولت بماند، اين با سياست هاي اصل 44 منافات دارد.
* اولويت شما براي خروج دولت يا سپاه از اقتصاد چيست؟ به كدام یک علقه بيشتري داريد؟
ـــ هيچ كدام. مردم برايم مهم هستند. دولت و سپاه و اينها بعد از مردم اهميت پيدا مي كنند. مردم به اين دليل مهم هستند چون ما به اين نتيجه رسيديم كه بايد اقتصادمان را مردمي بكنيم. هم دولتي كردن اقتصاد ما را به نوعي سوسياليسم مي كشاند و هم رفتن به سمت سرمايه داري ليبراليسم به ما آسيب مي زند؛ بنابراين، ما بايد اقتصادمان را مردمي بكنيم.
مدل محسن رضایی برای مردمی کردن اقتصاد
* برنامه تان براي مردمي كردن اقتصاد چيست؟ شما هم مي خواهيد پول نفت را سر سفره هاي مردم بياوريد؟
ـــ مثلا ما وقتي مي خواستيم جنگ را اداره کنیم بعضي ها قكر مي كردند كه درست کردن تيپ و لشكر ما را به ارتش های غربی نزدیک می کند و مخالفت مي كردند. در حالي كه اينجا فقط يك اشتراك لفظی بود و تيپ هايي كه درست شد، تيپ هاي انقلابي بودند و افرادي مانند احمد متوسليان، همت، خرازي فرمانده اين تيپ ها بودند و بعد هم سازماندهي و شكل كار و روابط و مناسبات تماما انقلابي بود و كلاسيك نبود. بنابراين ما در اقتصاد مردمي، بازار و مالكيت و سرمايه گذاري هم داريم اما محتوا و ماهيت اين اقتصاد يك اقتصاد اجتماعي و مردمي است كه در آن مردم و ارزش هاي الهي دو رکن اساسی آن هستند لذا تشابه لفظی با اقتصاد سرمایه داری وجود دارد ولی ماهیت آن متفاوت است.
در اقتصاد مردمی و اقتصاد سرمايه داري هم بنگاه است. اما از اين بنگاه تا آن بنگاه فاصله زيادي است. ضمن اينكه يك چيزهايي در اين اقتصاد هست كه در اقتصاد سرمايه داري نيست. مثلا ما كسب و كارهاي خانگي را به طور گسترده در كشور ايجاد مي كنيم. بعد هم به اقتصاد شهر و اقتصاد روستا هويت مي دهيم. مثلا ممكن است كه ما روستا بنگاه یا روستا تعاوني درست كنيم.
يعني كل روستا مانند يك تعاوني و یا یک بنگاه عمل كند. يا مثل يك موسسه اقتصادي عمل خواهد كرد. اين بار به جاي اينكه كدخدا بگذاريم؛ مانند گذشته كه كدخدا ها روستا را اداره مي كردند، اين بار يك فرد معتمد جامعه كه بتواند اقتصاد روستا را منسجم كند و از خريد و فروش و كشت و دام پروري روستا را مديريت كند. البته به نمايندگي از مردم روستا.
حالا اين مي تواند در قالب تعاوني باشد يا بنگاه اما روستا و شهر هستند كه در اين قالب ها فعاليت مي كنند. روستا و شهر يعني مردم ديگر. يعني خانواده؛ خود خانواده مانند يك نيروي مولد و سازمان يافته عمل مي كند.
همه طرح های من کارشناسی شده است
* فكر نمي كنيد مردم از آزمون و خطا خسته شده اند؟ آقاي احمدي نژاد قرار بود پول نفت را سر سفره هاي مردم بياورد يا طرح هدفمندي را مطرح كرد و شما هم مي خواهيد روستا ها را به بنگاه هاي اقتصادي تبديل كنيد. فكر مي كنيد مردم كشش آن را دارند؟
ـــ البته طرح ها و برنامه های من پشتوانه قوی کارشناسی دارند و تمام آنها قابل عمل هستند و موفق می شوند. طرحي كه غير كارشناسي باشد شکست می خورد. الان ديگر جامعه ما تحمل شعار ها و وعده هاي غير كارشناسي را ندارد.
احمدی نژاد زحمت زیاد کشید اما پشتوانه کارشناسی نداشت
مرحله دوم هدفمندی را با مدل تولید ـ درآمد اجرا می کنم
* يعني طرح هاي آقاي احمدي نژاد غير كارشناسي بود اما طرح هاي شما كارشناسي است؟
ـــآقای احمدی نژاد زحمت زیادی کشید ولی پشتوانه کارشناسی ایشان ضعیف بود. مثلا همين طرح هدفمندي يارانه ها ايده اش ايده خوبي بود من هم ادامه ميدهم ولي روش اجرايي اش اشتباه بود. و آن را اصلاح می کنیم.
* اما شما هم روش هم برنامهتان كارشناسي است؟
بله ما يارانه ها را ادامه ميدهيم. البته مرحله اول را چون ايشان تعهد داده و قانون هم هست، ادامه می دهیم مصلحت نيست كه ما تعهدات دولت هاي قبلي را زير پا بگذاريم ، يك نوع بي ثباتي را ايجاد مي كند. اما مرحله دوم را با مدل خودمان اجرا مي كنيم. يعني مدل توليدي و از نوع درآمدي عمل مي كنيم كه گراني و تورم ايجاد نكند.
* چهار سال پيش در اولين كنفرانس خبري تان پس از ثبت نام رياست جمهوري گفتيد كه دولت دارد كشور را به سمت پرتگاه هدايت مي كند و اگر من نيايم سقوط مي كنيم به پرتگاه. فكر مي كنيد الان سقوط كرديم؟
ـــمن گفتم كه تداوم اين راه به سمت پرتگاه است و ادامه راه دو نفر قبلي بازگشت به گذشته است مي خواهم ميان اين دو راهی باز كنم.
* به پرتگاه رسيديم؟
ـــشما چه فکر می کنید؟مشکلات جامعه و مردم زیاد شده است.
با کمک رهبری و مردم کشور را از پرتگاه نجات می دهم
* چطور مي خواهيد كشور را از پرتگاه خارج كنيد؟
ـــبا كمك رهبري و مردم. يعني همان نيروي معجزه آسايي كه انقلاب و جنگ را به نتيجه رساند.
* براي اين كار كادرسازي كرده ايد يا اينكه از همان فرماندهان جنگ استفاده مي كنيد؟
ـــدولت و اختیارات که به دستم برسد کادر سازی وسیعی خواهم کرد از دولت های قبلی هم استفاده می کنم . ما از همه استفاده مي كنيم. اولا نسل سوم و چهارم را كه به طور گسترده در فرمانداري ها و استانداري ها به كار مي گيرم كه از دل اينها طي 4 سال يك تعداد وزير و معاون رئيس جمهور بسازم.
*آقاي احمدي نژاد هم همين برنامه را داشتند. فكر مي كنيد از دل تلاش هاي آقاي احمدي نژاد چند وزير و وكيل و معاون رئيس جمهور خارج شد؟
ـــچيزي ساخته نشد چون ايشان آمد از جوانان به عنوان مشاور استفاده كرد. من پيرمرد ها را مشاور مي كنم و جوانان را در عرصهي كار قرار می دهم. ايشان از جوانان به عنوان مشاور استفاده كرد در حالي كه بايد برعكس عمل مي كرد.
حسن باقری و خرازی باهوش ترین فرماندهان جنگ بودند
*هنوز شوق شهادت داريد؟
آرزوي من شهادت است.
* فکر می کنید رئيس جمهور بشويد شهيد مي شويد؟!
ـــدست خداست. من اميدوارم كه روزی به برادرانم بپيوندم.
آخر يكي از دوستان گفته من رئيس جمهور و شهيد مي شوم و با چاوز هم رجعت مي كنم...
حالا چون آن اشخاص در جلسه ما نيستند ما نمي خواهيم خيلي به اينها طعنه و كنايه بزنيم. من يك غبار خرمشهر را به ده تا رياست جمهوري نمي دهم.
*شهادت چطور؟
ـــشهادت بالاترين هديه اي است كه از خدا ميخواهيم به ما بدهد.
با كداميك از شهدا انس بيشتري داريد؟
ـــبا همه.
* من ديدم در اطاقتان عكس شهيد كاظمي را زده بوديد...
ـــخيلي ها هستند. آقا مهدي باكري هست، كاظمي هست. خيلي ها هستند.
* باهوش ترين فرمانده جنگي كه با شما كار كرد چه كسي بود؟
همه فرماندهان باهوش بودند، و گرنه فرمانده نمی شدند البته حسين خرازي و شهيد باقري افراد باهوش تری بودند.
* شجاع ترين رزمنده اي كه در جنگ ديديد چه كسي بود؟
شهید شاهمرادی قائم مقام تيپ 44 قمر بنی هاشم كه اهل زرين شهر بود در اوج تیراندازي ها كه مستقيم تير مي آمد سوار بر موتور سرش را بالا مي گرفت و اصلا خم به ابرو نمي آورد. آقا مهدی باکری هم بسیار شجاع بود.
دوست دارم در دریا شهید شوم
* اگر خدا توفيق شهادت در جنگ را به شما مي داد دوست داشتيد در كدام عمليات و با چه كسي شهيد می شدید؟
ـــفرقي نداشت. البته شهادت در دريا عالم دیگری دارد.
* چه احساسي از كانديداتوري رزمندگان و جانبازان داريد؟
اگر همان روحیات و صداقت ها را حفظ کنند و قیل و قال سیاست آنها را منحرف نکند، احساس خوبي دارم. فكر مي كنم اگر ما بتوانيم آن حال و هواي معنوي كه در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود را در اداره كشور به كار بگيريم، خيلي از مشكلات كشور حل مي شود.
* يك سري از نيروهايي كه در زمان جنگ شما فرمانده شان بوديد الان رقباي شما شده اند. نظرتان در اين خصوص چيست؟
ـــچه اشكالي دارد؟ ما افتخار مي كنيم كه چنين نيروهايي تربيت كرديم.
* توقع نداريد به نفع شما كنار بروند؟
ـــنه ولي توقع من اين است كه همه بچه هاي انقلاب دست به دست هم بدهيم و يك دولت قوي درست كنيم و كشور را از اين گردنه عبور بدهيم. اين توقع را دارم.
خودم را اصولگرای انقلابی می دانم
* شما خودتان را اصولگرا مي دانيد؟
ـــمن خودم را اصولگراي انقلابي مي دانم، چون قبل از اينكه اصلا اين آقايون حزب و گروه درست كنند ما حزب داشتم. من كه نمي توانم گروهي را كه داشتم نفي كنم.
* بالاخره شما با جريان اصولگرايي قصد ائتلاف و اتحاد نداريد. خودتان را محور اصولگرايي مي دانيد يا اينكه مي خواهيد مستقل باشيد؟
ـــالان مدتها است كه اين اتفاق افتاده و بيش از هشت سال است كه اصولگرايان نمي توانند روي يك نفر به توافق برسند. به همين دليل من هميشه مستقل آمده ام. سال 84 مستقل بودم، سال 88 هم مستقل بودم. الان هم مستقل آمده ام. ائتلاف درست می کنند و بعد خودشان زیر آن می زنند.
* يعني از جمع گريزان هستيد؟
ـــاز جمع گريزان نيستم اما از اينكه به نام ائتلاف تفرقه جديدي شكل بگيرد گريزانم.
* يعني مي ترسيد وارد جمع شويد اما روي شما اجماع صورت نگيرد؟
نه از اين نگران هستم كه هم ائتلاف 1+2 از من دعوت كرد و هم آقايان متكي و باهنر و دوستان ائتلاف 5 گانه از من تقاضا كردند. من در هر يك از اينها مي رفتم، خود به خود روبروي ديگري قرار مي گرفتم. من نمي خواستم اين اتفاق بيافتد. لذا به نام ائتلاف نبايد يك تفرقه جديدي شكل بگيرد. من با اين مخالفم.
اصلی ترین رقیب من آقای هاشمی است
* اصلي ترين رقيب خودتان را چه كسي مي دانيد؟
ـــاصلی ترین رقیب من فقر و بیکاری و گرانی و تحریم های اقتصادی است. و بعد هم اگر آقاي هاشمي بماند و كنار نرود آقاي هاشمي رقیب من خواهد بود.
* فكر مي كنيد فقط خود شما مي توانيد مقابل آقاي هاشمي بياستيد؟
ـــمن در تقابل با هیچکس جز دشمنان ملت ایران نیستم ولی رقابت جدی خواهم داشت. خيلي از اين آقايان سوابقی كه آقای هاشمی دارد را ندارند. مثلا قبل از انقلاب سابقه ندارند، در جنگ نبودند، ارتباط نزديكي با حضرت امام (ره) نداشتند. ضمن اينكه در رابطه با آينده كشور يعني اقتصاد، مثل آقای هاشمی حرف جديدي هم ندارند. در حالي كه همه