وی، مؤلف 11 جلد کتاب منتشر شده در ايران و مشارکت در تأليف دو عنوان کتاب منتشر شده در آمريکاست. از او دهها مقاله در حوزه ارتباطات منتشر شده و از معدود استادان ارتباطات مقيم ايران است که صاحب نظریه است و شهرت بینالمللی دارد. از مهمترين نظريههاي او ميتوان به «مدل منبع معني»، «بازار پیام» و «چهار کهکشان ارتباطي» اشاره کرد.
محسنيان راد ميگويد: «سفره رسانهای مردم ایران با بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است».
او که منتقد این وضعیت است، میافزايد: «در سفره کشورهایی مثل کشور ما مطبوعات جایگاه پایینی دارد و به همين دليل ما سوءتغذیه رسانهای داريم». ميگويد حکومت جمهوري اسلامي بايد تقاص بيش از يک و نيم قرن استبداد بر مطبوعات را بپردازد.
او با تأکید بر اینکه تصميمگيران ارتباطات در ايران به توصیههای نظریه «بازار پیام»، از جمله بر لزوم پایان دادن به انحصار رسانهای وقعی ننهادهاند، یادآور میشود: وقتي انحصار باشد، چون رقیبی وجود ندارد، در تأمین نیازهای مردم هم همت نمیکند.
بخشهایی از گفتگو با دکتر محسنیانراد را میخوانید:
فضا و شرایط مربوط به رسانه را هم اکنون چگونه ارزیابی می کنید؟
- وقتي ميخواهيم پاي سفره توليدات رسانهاي در دسترسمان بنشينيم، جلويمان سفره خاصي است که با سفره خيلي از کشورهاي ديگر متفاوت است.
رادیو مصرف اصلی غذایی فقیرهای آفریقایی است، عقبماندههای نفتی، تلویزیون مصرف اصلیشان است و در کشورهایی مثل ما که شرایط انحصار رسانهای دارند، وضع از اين هم بدتر است، یعنی این تغذیه، یک تغذیه کاملاً نامناسب است بهگونهای که در شهرهای بزرگ به نفع تلویزیون، در مناطق دورافتاده اگر تلویزیون وجود داشته باشد باز هم به نفع تلویزیون، در مناطق مرزی به نفع تلویزیون کشورهای همسایه و... است. باز هم میگویم ما در مورد پنج سال پیش صحبت میکنیم و الان احتمالاً وضعیت تغییر کرده است.
در خصوص کشور خودمان بطور اخص چطور؟
- در سفره کشورهایی مثل کشور ما مطبوعات جایگاه پایینی دارد و به همين دليل ما سوءتغذیه رسانهای داريم.
ما به دلیل اینکه یک کشور در حال گذار نفتی هستیم، سريعاً فرستنده تلويزيوني راه انداختيم. وقتی هنوز کشور هند حتي يک فرستنده تلویزیوني نداشت -الان بيش از 200 فرستنده متنوع تلويزيوني که اکثرشان سراسري است دارد- ما اولین فرستنده را به کار انداختیم.
وقتی در سال 1337 فرستنده تلویزیونی ایران به کار افتاد، در بسیاری از کشورهای آسیایی هنوز فرستنده تلویزیونی وجود نداشت؛ پول نفت بود که اجازه میداد این کار را انجام بدهیم.
مرگ زودرس مطبوعات را در کنار عمر جاودان رسانه دولتي مثل رادیو و تلویزیون بگذاريدکه آن وقت ملغمهاي ميسازد که بيانگر بخشي از حال و روز ارتباطي ما ميشود.
اما ویژگی ما نسبت به سایر کشور ها چیست؟
- ما یک جامعه در حال گذار منحصر به فرد در دنیا هستیم، چرا؟ تحقيقات سالهاي اخير من نشان داده که ارتباطات ميانفردي ما هم الگوي عجيب و بينظيري دارد.
«بازار پيام» قبل از ايران، اولين بار در مجارستان ارائه شد. تا کنون علاوه بر مجارستان و ايران، در اسپانيا، آمريکا، مصر، تونس، عمان و هند يا منتشر شده يا سخنراني شده و در همين نظريه است که براي آماده شدن به عصر خروج از دهکده جهاني و ورود به بازار پيام، توصيههايي به کشورهاي در حال گذار شده –از جمله پايان دادن به هر نوع انحصار رسانهاي- که تصميمگيران ارتباطات در ايران به هيچکدام از آنها وقعي ننهادهاند.
گويا فقط ما و کره شمالی هستيم که راديو و تلويزيون انحصاري داريم. وقتي انحصار باشد، چون رقیبی وجود ندارد، در تأمین نیازهای مردم هم همت نمیکند. انحصارگران رسانهاي اصطلاح مصرفکننده و مصرف (USE) براي محصولات رسانهاي را باور ندارند.
تعامل رسانه و مخاطب چگونه است؟
- اکنون عصر شنوندگان عزيز و بينندگان گرامي تمام شده است. شنونده برای میز خطابه کلیسا و منبر است. شنونده رسانه مرده است. الان کسی دیگر شنونده رسانه نیست.
هنوز جاي روزنامههاي متنوع در سفره ما خالي است.
به دنبال چاپ کاريکاتور مشهور به سوسک در روزنامه ايران، يک ايراني مقيم تبريز در خيابانهاي شهرش صحنههايي ميديد که در سفره رسانهاي بومياش اثري از آنها نبود. در حالي که در يک جامعهای با سفرهاي سالم، آدمها در فاصلهاي بسيار کم، از وقوع رويدادها بايد از طریق رادیو مطلع شوند، از طریق تلویزیون تصویر پوياي آن را ببينند و در روزنامه تحليل و تفسیرش را بخوانند و سرانجام با تأخيري منطقي، در مجلات تخصصي تئوریهایش را مطالعه کنند.
تصويبکنندگان [مصوبه منع استفاده از ماهواره در مجلس] نيز آنقدر به موضوع اشراف نداشتند که در مادهاي از آن قانون، براي نيروي انتظامي تکليف تعيين کردند که در واقع لاشه ديشها و الامبيها را به صداوسيما تحويل دهند. تحويل دهند که چه شود؟ آنها که به کار صداوسيما نميآيد!
در ايران آقایاني که به تلویزیون توصیه میکنند مثلاً شما روی حجاب کار کنید، روی اعتیاد کار کنید شايد بدون آنکه خودشان بدانند، معتقد به توانايي تزريق از سوي تلويزيون هستند. در واقع به جای باور به این اصل که انسانها در مقابل رسانهها موجودات مطیع و منفعلي هستند، بايد به اصل گزینشگر بودن انسانها در مقابل تنوع رسانهها اعتقاد داشت.
وضعیت و شرایط ما نسبت به دیگران چطور است؟
- کشورهای در حال توسعه مثل ما به دلیل ویژگیهای عقبماندگی از جمله بالا بودن سهم بیسوادی و کمسوادی باید رسانههای تحت مدیریت خود را به ابزاری برای گفتوگوی سهسویه میان دولت، ملت و نخبگان قرار دهند. مقصود این نیست که تلویزیون در دست نخبگان باشد، نه، یعنی اینکه نخبگان بتوانند حرفشان را بزنند.
حضور نخبگان در رسانهها کافي نيست و روزنامهنگاران نيز بايد به جاي پروپاگانديست، ناظراني از سوي جامعه محسوب شوند. من بارها در برنامههای زنده رادیو و تلویزیونی گفته ام که نظام جمهوری اسلامی ایران بايد تقاص 170 سال دیکتاتوری بر مطبوعات را بدهد و تقاصش این است که مقداری تحمل و بردباری به خرج بدهد تا روزنامهنگاران ایرانی یاد بگیرند چگونه در یک فضای آزاد درست انتقاد کنند.
- روابطعمومی در نظامی میتواند کار کند که روزنامهنگارش خودسانسوری نکند والا روابطعمومی تبدیل به یک عنصر خطرناک براي مطبوعات میشود.
منبع- مجله ارتباطات شماره 12